آیا همه جاسوسیم؟
۳- براستی این چه مرضی است که هر که با ما نیست و مرید ما نیست جاسوس و خائن می شود. این چه پدیده ای است؟
استکبار فکری و تمام خواهی عقیدتی و خود-شیفتگی هویتی یکی از ویژه گیهای ما ایرانیان است که همه نهضت های آزادیخواهانه را به فساد می کشد و هر انقلابی را در ذاتش تبدیل به ضد انقلاب می کند و پس از هر نهضتی دوره ای از فترت و نسیان و حسرت و خودباختگی و خودفروشی رخ می نماید. این افراط و تفریط محصول طبیعی یکدیگر است: خودشیفتگی و خودباختگی! استبداد و سپس استعمار!
۸- ما یا غرق در خودشیفتگی هستیم و یا مبتلای به خودباختگی. و این عذاب آن است. یا شاه و امام می سازیم و یا می کشیم. یا بخودمان جایزه می دهیم و یا خاک بر سرمان می کنیم. و این داستان و حماقت تکراری گویا قابل عبرت هم نیست.
۱۱- هر که مثل من فکر نکند کافر یا جاسوس و خائن است: اینست بدبختی ملت ما.
از کتاب "نامه های عرفانی"استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۹۲
(پاسخ به یک سؤال)
مابه ازای ھر یک مقاله یا کتابی که درباره زن وانتقاد به بدیھای زن نوشته ایم دھھا و بلکه صد ھا مقاله و
رساله درباره مرد و بدیھای او نگاشته ایم . و سایت ما اثبات ادعای ماست . فی المثل ھمه مطالبی که
درباره علم و تکنولوژی و سیاست و اقتصاد و تاریخ و ادبیات و فلسفه ھا نوشته ایم مربوط به عوالم و
مسائل مردانه است زیرا مردان سازندگان و مدعیان این عرصه ھا ھستند. منتھی شما می توانید از ما
بپرسید که : چرا اصولاً نسبت به ھمه اینقدر بدبین ھستید؟ که ما بارھا پاسخ این سئوال را داده ایم و آن
اینکه نگاه ما از منظر آسیب شناسی و درمانگری است ھمانطور که طبیب در جستجوی امراض بیمار
است و نه اعضای سالمش. علاوه بر این روح حاکم بر کل تاریخ ادبیات و فلسفه و مذھب و فرھنگ بشری
روح انتقاد است زیرا از منظر انتقاد و بدبینی است که راھگشائی و خلاقیت و مکاشفه و ابداعات رخ می
دھد ونه از منظر خودستائی و فخر فروشی و خودشیفتگی . کار ما اینست که نقاط بیمار را پیدا کرده و
بفشاریم تا آدمھا درد را احساس کنند و لااقل بدانند که بیمارند و چاره ای اندیشند. زیرا روح حاکم بر
رسانه ھای مدرن جھان ھمانا تخدیر و فریبکاری و گمراه سازی بشر است تا متوجه دردھای خود نشود و
بازیچه امیال آدمخواران جھانی گردد وآنھا را بعنوان ناجیان خود باور کند . پس بدبینی ما در واقع نیک بینی
ماست و بشر دوستی.
و اینکه ھر چیز زشتی از زن در مرد ریشه دارد و بالعکس.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 42