دعانویسی

کتاب ها و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی در باره همه موضوعات انسانی

چگونه انسانی خرافی میشود

۶۶ بازديد

چگونه انسانی خرافی میشود

تجربیات و مشاھدات نشان می دھد آنھائی که عمری با باورھای دینی و احکام اخلاقی سرعناد و انکار

دارند بتدریج با اتکاء به این کفر و دنیاپرستی و خود پرستی به انواع مفاسد و مھلکه ھا و بن بست ھا

مبتلا می شوند که تجربه شخصی و علوم و فنون و امکانات مادی قادر به پاسخگوئی نیست. اینان در

حالیکه قلوبشان به اشد کفر و انکار و عداوت با دین رسیده اساساً علیرغم میلشان بسوی فال و غیب

گوئی و دعا نویسی و جن گیری و کف بینی و احضار روح و انرژی درمانی و .... می گرایند. این گرایش به

لحاظ فکر نوعی عذاب است که برای رفع مشکلات آنھا را بسوی مسائل متافیزیکی که منکرش بودند

کشانیده است ولی این غیب گرائی و میل به ماورای طبیعت از جنبه شیطانی است و نه رحمانی. و لذا

در ابتلای به این خرافات که ابتلای به شیاطین و اجنه و آدمھای شیطان صفت است در نخستین برخورد

چه بسا گشایشھائی توھمی می یابند و لذا در دام این توھمات می افتند و آنگاه کل فکر و زندگیشان

ملعبه جنون و مالیخولیا می شود.

اگر به گذشته این نوع آدمھا رجوع کنیم جز کفر و انکار و عداوت با دین و اخلاق نمی یابیم. و این عذاب آن

کفران و عداوت است و ابتلای به دوزخ است. به ھمین دلیل قلمرو خرافات، عرصه اشد کفر تا سرحد

جنون است، کفری که به جنون رسیده و عرصه رسوائی ادعاھای دروغین است. بنابراین آنانکه خرافه را

از دین و یا شعبه ای از مذھب می دانند بکلی از این حقیقت بیگانه اند. خرافات شعبه ای از مذھب ضد

مذھب است. و آنانکه کارگزاران دستگاه خرافات ھستند خود تجسم شیاطین و تسخیر شدگان بواسطه

اجنه می باشند .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص92

نگاهی به تاریخچه خرافی پرستی

۶۳ بازديد
نگاهی به تاریخچه خرافی پرستی
 
عرفان از معرفت است که بمعنای عقل و علم و ادراک یقین می باشد. ولی اما چگونه است که در کشور
ما این عقلائی ترین مکتب دینی مبدل به خرافی ترین مذاھب شده و علناً مکتب اصالت جھل و جنون گشته
است.
این فاجعه دینی در تاریخ ما یکی از مھمترین موضوعات تحقیق در قلمرو تاریخ اسلام است که متأسفانه
کسی را گوئی شھامت چنین تحقیقی نیست.
یکی از علل تبدیل عرفان به خرافه پرستی و مذھب جن و ورد و جادوگری و شارلاتانیزم این است که
عرفای ما متأسفانه بھردلیلی یا بسیار ثقیل و پیچیده سخن گفته اند مثل ابن عربی و ملاصدرا. و یا به زبان
شعر و استعاره و حکایت سخن گفته اند که جای ھزار تفسیر و سوء استفاده دارد. در میان ھمه عارفان
اسلامی فقط علی(ع) است که به نثر و به شیوائی و ساده گی کامل سخن گفته است که متأسفانه
کلام عرفان آن حضرت اصلاً مورد توجه علما و روحانیون ما نیست و چه بسا این کلام را منسوب به علی
(ع) نمی دانند مثل مجموعه « غُرر الکلم و دُرر الحکم »که دریائی از سخنان عرفانی به زبان ساده است.
و اما تا آنجا که تاریخ گواھی می دھد عرفان اساساً در عصر صفویان بود که تبدیل به دریائی از خرافات و
قشری گری شد و جالب اینکه این شاھان از نوادگان یک صوفی بزرگ بودند. گوئی حتی عرفان ھم که به
حکومت برسد ضد عرفان می شود. و به یاد داریم که شاه عباس بزرگ چه معامله ای با یکی از حکیمان و
عارفان عصر خود یعنی ملاصدرا نمود. بخش عظیمی از مفاسد و خرافات و جنونی که در لباس عرفان بر
جامعه ما حاکم است دستاورد این سلسله می باشد .
 
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 156