استقلال

کتاب ها و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی در باره همه موضوعات انسانی

حضرت «مجد» - شکوه

۴۰ بازديد

حضرت «مجد» - شکوه

1- «مجد» از جمله صفاتی است که همه انسانها شبانه روز به جستجویش هستند و آن حق است اگر به صفت باشد و نه ریا و نمایش! زیرا انسان بایستی مستمراً در کسب صفات خدا و اخلاق الله باشد و مجید و ماجد، خداست. یعنی کسی که به ذاتش ارجمند و باشکوه و عزیز است (مجید) و این صفتش را به هر که طالب و لایقش باشد اعطا می کند به درجات (ماجد).

 

2- کل جهان هستی مظهر مجد و شکوه و ارجمندی خداست که کمالش در قیامت کبرا رخ می نماید و لذا در حدیث قدسی آمده است که خداوند وقتی که بنده اش بر نمازش می گوید «مالک یوم الدین» به ملائک می گوید: بنده ام مرا تمجید نمود! و این به یک  معنا معقول است و به معنائی دیگر حیرت آور می باشد. زیرا چگونه بنده ای تواند خالق خود را تمجید نماید و مجدش بخشد: مجّدنی عبدی! که این از ویژگی سوره حمد است که سوره ای تماماً مائی است یعنی انتاناهوئی!

 

ز کتاب خداشناسی امامیه (شرح اسمای الهی ) جلد چهارم - فصل 142

 

161- کتاب صوتی (12) خداشناسی امامیه جلد۴ (امام شناسی قرآنی و خودشناسی الهی) - ۱۳۹۳ (۴ Quranic Theosophy)

 

161کتاب خداشناسی امامیه جلد۴ (امام شناسی قرآنی و خودشناسی الهی) - ۱۳۹۳ (۴ Quranic Theosophy)

همه کتاب های صوتی و متنی استاد علی اکبر خانجانی در سایت :khanjany.com و nooreomid.net 

نشانی تلگرام: khodshenasi4@

 

 نشانی آپارات : aparat.com/bihamta95

انسان متعهد و انسان آزاد

۸۶ بازديد
انسان متعهد و انسان آزاد
 
انسان تنھا موجودی است که باید متکی به خود شود و تاچنین نشده ھنوز انسان نیست. انسان دو نوع
است . انسانی که بخودش متعھد است و لذا از قید و جبرھای محیط و مردم و حکومت و زمانه آزاد است.
و انسانی که بخودش تعھدی ندارد ولی بتدریج به شرایط اوضاع و جبرھای زمانه متعھد می گردد و در
واقع به زنجیر کشیده می شود .
انسانی که خودش را مقید و زنجیر می کند به دام دیگران نمی افتد ولی انسانی که خود را آزاد میگذارد
به اسارت دیگران می افتد و لذا آزادیخواه می گردد : بولھوسی ھمان بی ارادگی است و ارادۀ به بی
اراده بودن و تعھدی به خود نداشتن : آزادیخواھی !
انسانی که با خودش ھیچ عھدی جز بولھوسی ندارد با دیگران ھم ھیچ عھدی نمی بندد ولی بطرزی
اسرار آمیز به زنجیر جامعه می افتد و به جبر از شرایط پیروی می کند و لذا از ھمه متنفر می گردد .
انسانی که با خودش عھدی پایدار و جاودانه ندارد ھیچ اتکاء به نفس و ارادۀ مستقل و ھویت خودی ھم
ندارد و لذا اراده اش به تسخیر دیگران در می آید و برده دیگران می شود و لذا شعار آزادی می دھد .
چنین انسانی در تحصیل علم و ھنر و حتّی معارف دینی و مذھب ھم سودائی جز توسعه و تقدیس بی
عھدی خود ندارد و تلاش در جھت به دام دیگران نیفتادن . ولی ھمه این امکانات بظاھر آزادیبخش بطرزی
عجیب او را گرفتار می کند و ھر ابزاری که قرار است او را آزادتر و بی تعھدتر کند زنجیری بر وجودش می
شود و او را از بیرون به بند می کشد و ھمه تخصصھای او زنجیرھای اسارت او می شوند . انسان
آزادیخواه ھنوز انسان نیست انسان باید در ھر شرایطی احساس آزادی کند . انسان متعھد به خویش در
امری جاودانه به خود کفائی و استقلال وجودی میرسد و لذا می تواند در جامعه و زمانه ھم دارای ھویتی
منحصر بفرد و آزاده باشد . ولی انسان غیر متعھد به خویش ھمواره نیازمند و دریوزه دیگران است و از
اسارت دیگران رھائی ندارد ھم به لحاظ مادی و ھم عاطفی .
عھد با خویشتن قلمرو پیدایش اراده است و اتکاء به خود .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 248