فهمیدن و نفهمیدن
همواره نفهمیدن است که به طور یقین فهمیده می شود و فهمیدن ها همواره محکوم به فهم نشدن هستند و غرق در تردیدند و...
اول و آخر مبدأ و معاد فهمیدن همان نفهمیدن است. فهمیدن در میانه راه فقط یک عارضه است یک مرضی که سراسر دردزا و تباه کننده است. نفهمیدن - فهمیدن - نفهمیدن. نفهمیِ نخستین یک نفهمی غزیزی - حیوانی است. و نفهمی آخر یک واقعه انسانی است و به مثابه آگاه شدن بر نفهمی می باشد.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۱۳
نسخه نهائی علم طب
... و اینست که داروهای بیهوشی و مسکن ها و مخدرها و روان گردانها آخرین حرف را در طب جدید می زنند : باید کاری کرد که بشر هیچ نفهمد : اینست نسخه نهایی علم طب و کل دانش و فنون بشری که از نتایج علم طب محسوب می شوند که مرض و رنج را عارضه ای بر انسانیت می دانند و نه عنصری از انسانیت و نه موتور محرکه حیوانیت بسوی انسانیت و نه موتور محرکه تکامل شناخت و نه موتور محرکه معنویت. لذا این نوع شناخت ذاتاً ضد شناخت و ضد انسانیت و معنویت است و می خواهد انسان را در حیوانیتش جاودانه سازد و از انسان یک دیو بسازد : یک جانور جهانخوار. ...
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۹۲