نمایش خوشبختی

کتاب ها و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی در باره همه موضوعات انسانی

حق الیقین(2000حکمت)- 6

۳۰ بازديد

حق الیقین(2000حکمت)

 1373- شکایت و دلخوری و نارضائی مومن از ناخالصی اوست.

1377- چهارده قرن است که نصیحت اثر معکوس دارد.

 

1400- تناقض گناه نیست بلکه انکار نمودن آن گناه است.

1415- ایمان همان ایمن شدن از ترس هاست و ده مرتبه ترس در ده مرتبه ایمان از بین می رود: ترس از جان، ترس از فقر، ترس از بلا، ترس از مردم، ترس از رسوائی، ترس از عدالت، ترس از فریب، ترس از نابودی، ترس از خدا و ترس از تنهائی.

 

1453- فرار از تنهائی فرار از فطرت انسانی است.

1465- خوشبختی از نظر کافر اینست که دیگران او را خوشبخت بدانند و نمایش خوشبختی او را باور کنند. محور تلاش های زندگی اش همین امر است و هرگز هم موفق نمی شود.

 

1523- اکثر مردم از خدا بیزارند و اقلیتی از او شاکی اند و برخی تسلیم خدایند و انگشت شمارانی از خدا راضی اند.

1549- آنکه تسلیم اراده زن خود شود در دو عالم در دوزخ است.

 

1568- سعی مکن کسی را تغییر دهی بلکه او را آنگونه که هست ببینی.

1601- معارف دینی مومن را به آسودگی و منافق را به فرسودگی می کشاند.

از کتاب حق الیقین (2000حکمت) تألیف استاد علی اکبر خانجانی

@khodshenasi4

همه کتاب ها ( متنی و صوتی ) در سایت Nooreomid.net

 

هستی در دیگران

۷۲ بازديد

هستی در دیگران

من بدبختم پس ھستم ! من بیمارم پس ھستم ! من شکست خورده ام پس ھستم ! من فقیرم پس

ھستم ! من احمقم پس ھستم ! من منفورم پس ھستم ! من فاحشه ام پس ھستم ! من در حال مرگم

پس ھستم ! ..... من نیستم پس ھستم ! این ناز دوم ھویت یابی بشر در رابطه با دیگران است. آنگاه که

بواسطه برتری ھایم نسبت به دیگران احساس وجودم به اوج رسید بناگاه در چشم و زبان دیگران می

شکنم و می بینم که این ھویت و احساس وجود از ھمان آغاز امری دروغین و نمادین و ریائی بوده است.

آنگاه نیروی مرموزی بجانم می افتد که خود را بدست خود براندازم تا شاید بدینوسیله جلب نظر دیگران

نمایم و بواسطه ترحّم دیگران احساس وجود کنم و لذا تراژیک نمائی آغاز می شود ولی این تراژدی بناگاه

واقعیت می یابد واین ھویت نیمه دوم عمر ھر بشری است .

حقیقت اینست که ھستی در دیگران و از نگاه دیگران ھمواره امری عاریه ای و نمادین و بی ریشه است و

آدمی در بدبختی و خوشبختی خود ھردو جان می کند تا از دیگران جو از وجود دریافت کند، وجودی

منحصر بفرد و استثنائی بگونه ای که اگر نباشم گوئی کل کائنات فرو می پاشد و کل بشریت بی معنا می

شود. در حالیکه ھر بشری براستی بخودی خود دارای وجودی بی تا و غیر قابل تکرار است و در خویشتن

دارای ھستی است و برای این ھستی نیازی به مجوز دیگران ندارد . ولی بمیزانی که انسان تلاش می

کند که خود را ھمرنگ دیگران و مشابه کسی دیگر سازد از ھستی در خویشتن غافل شده و ھستی اش

بازیچه انظار عمومی می گردد . و آنچه را که دارد از دیگران گدائی می کند. بازی و تئاتر خوشبختی و

بدبختی محصول این از خود بیگانگی است و علّت تباھی بشر است . انسان برای در خود ماندن و خود

بودن محتاج خداوند است زیرا خداوند ھمان نور وجود است . بدون او نمی توان دارای احساس وجودی در

خویشتن بود.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 136