تنهایی

کتاب ها و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی در باره همه موضوعات انسانی

درد زایمان

۴۳ بازديد

درد زایمان

یکی از دردهای طبیعی زن، درد زایمان است که گوئی تجربه شدیدترین دردهاست که هیچ دارو  و طبیبی نمی تواند آن را از بین ببرد و زایمان تنها علاج آن است. و درست به همین دلیل است که به ناگاه در عرض چند روز دخترکی بازیگوش و هوس باز و قشری و خودپرست مبدل به موجودی دیگر می شود که مادر نام دارد. که مظهر عمیق ترین احساسات شده و تمام آسایش و زندگی خود را فدای فرزندش می کند. و درست به همین دلیل زنانی که نمی خواهند درد بکشند و سزارین می کنند در حقیقت هرگز مادر نمی شوند هر چند که ده فرزند بدنیا آورده باشند. چنین زنانی هرگز دارای احساس و ادراکی معنوی نمی شوند و همچنین زنانی قشری و دمدمی مزاج و دنیاپرست باقی می مانند....

از کتاب الحاقه تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 121

@eshghvaezdevaj2

nooreomid.net  

اهل دل و عشق

۴۵ بازديد
عاشق و معشوق
 
اکثرا عاشق بودن را با معشوق بودن عوضی می گیرند. یعنی وقتی می خواهند که معشوق و محبوب باشند می پندارند که عاشق هستند ولی عاشق معشوق بودن خویش. یعنی عاشق پرستیده شدن! و این عین ظلم است و کفر. پس عاشق بودن عین عادل بودن است و این مقام اهل دل است.
 
استاد علی اکبر خانجانی 
 
کتاب مبانی روانشناسی عرفانی ص ۱۵

ذهن وانتخاب

۵۱ بازديد
ذهن
 
ذهن به هر چیزی که بخواهد می اندیشد و یا نمی اندیشد. و گاه خود ذهن از اندیشیدن در باره چیزی خسته و مستهلک می شود و می خواهد که آن چیز را فراموش کند ولی نمی تواند و چه بسا بطرز حیرت آوری به چیزی که مدتهای مدید در مقابل رویش قرار دارد و سراسر تناقض بار است ومسئله آفرین، لحظه ای هم نمی اندیشد و گویا آن چیز وجود ندارد. بنابر این ذهن از خودش اراده ای ندارد...
 
...ولی «انتخاب» یک امر و وضع و مقام دیگری است. زیرا همه می دانند و می گویند که مثلاً دروغ و ریا و خیانت بد است ولی اندکند که به این تشخیص ذهن خود که حاصل قیاس است عمل می کنند و توان عمل به این تشخیص را دارا هستند... 
 
... من بواسطه قوه قیاس، تشخیص داده ام که مثلاً غذاهای ترش برای سلامتی ام ضرر دارد ولی باز هم آنرا می خورم و نمی توانم که نخورم. این یعنی چه؟ انسان از چه کانونی در وجودش انتخاب می کند؟ 
 
استاد علی اکبر خانجانی 
 
کتاب شناخت شناسی ص ۸۶
 
 

بزرگترین معمای عرفانی دوران

۷۴ بازديد

بزرگترین معمای عرفانی دوران

به نام خدا

چرا بشر مدرن ھر چه که به لحاظ صورت و ظواھر زندگی و آداب حیاتی و علوم و فنون زیست و آموزش و

پرورش و تعلیم و تربیت جھانی و خوراک و پوشاک و ھمۀ مصارف و نیازھا و دردھا و بن بست ھا و شرایط

حیاتی بر روی زمین و حتی زبان و گویش و ادبیات و طرز فکر و باورھا و احساسات و عشق و نفرت ھا

بسوی ھمسانی و تشابه و وحدت می رود و به اخبار و اطلاعات و آگاھی ھای مشترک می رسد و جامعۀ

بشری تبدیل به یک دھکدۀ جھانی می شود و ھمه در جریان احوال و اعمال و حوادث ھمدیگر قرار می

گیرند ولی به لحاظ روحی روز به روز تنھاتر و دورتر و بلکه غیرقابل تحمل تر و عدوتر می شوند و ھر فردی

تبدیل به یک سلول انفرادی محبوس در تن خود می شود که این دژ انفرادی را مسلح تر می سازد تا

کسی به حریم تنھائی او نزدیک نشود و به او راه نیابد در عین حال که از تنھائی نفرت دارد و شبانه روز از

آن می گریزد دربدر به جستجوی یک دوست است و نمی یابد . چرا ؟

این بزرگترین و محوری ترین و جھانی ترین مسئله و معما و تضاد وجودی انسان مدرن است .این به چه

معنائی است ؟ چرا چنین است و چه راه حلی دارد ؟

چرا بشر مدرن ھر چه که شبیه تر و ھمدردتر میشود ضدتر میشود ؟

چرا بشر مدرن ھر چه جمع تر می شود به لحاظ روانی فردتر و تنھاتر میشود ؟

چرا بشر مدرن ھر چه ھمدردتر می شود دردمندتر میشود و از ھم می گریزد ؟

راز این ھمسانی و شباھت و تجمع روز افزون چیزی جز تکنولوژی نیست .

پس سئوال اینست که چرا تکنولوژی بشر را با چنین معما و تضادھائی روبرو کرده است ؟

چرا بشر مدرن ھر چه که به امیال خود نزدیکتر می شود و بکامتر می گردد شاکی تر و یاغی تر و متشنج

تر و ھراسانتر و تروریست تر میشود ؟

این بکام رسیدگی نیز از برکات تکنولوژی مدرن است .

پس چرا تکنولوژی روز به روز بشر مدرن را قحطی زده تر و وحشت زده تر و دیوانه تر میسازد ؟

تکنولوژی موجب تجمع و نزدیکی فیزیکی و خبری روزافزون انسانھا و جوامع با یکدیگر شده است . پس

چرا این نزدیکی باعث دوری و بلکه نفرت باطنی شده است ؟

چرا تکنولوژی بشر را به نفرت از یکدیگر و بلکه خودش رسانیده است ؟ به خودکشی ! اعتیاد ! ترور !

در حقیقت باید گفت که در کار تکنولوژی یک تکنولوژی بسیار لطیف فریبنده و شیطانی وجود دارد .

آیا تکنولوژی تکنولوژی چیست ؟

آیا روح تکنولوژی چیست ؟

آیا خدای تکنولوژی چیست ؟

ھر چه باعث فریب بشر شود شیطانی است . پس تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی ھمان ابلیس است . و

خدای تکنولوژی ابلیس است .

یکی از ترفندھای دیگر ابلیس در قرآن زیباسازی و موجه کردن و تقدیس اعمال بشر است . و این تماماً در

ذات تکنولوژی است .

یکی دیگر از صفات ابلیس کبر و غرور در بشر است . و بشر مدرن و تکنولوژیست متکبرترین و مغرورترین

بشر تاریخ است . آدمھای پشت کامپیوتر را نگاه کنید !

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که انسانھا را به عذاب می افکند و رسوا می سازد . و این نیز

صفت بارز دیگری از تکنولوژی است که ذکرش رفت .

یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد تفرقه و عداوت و جنون و جنایت در بشر است و این ھم از صفات بارز

تکنولوژی است ھمانطور که ذکرش رفت .

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن وعده دادن و عمل نکردن است . و این ھم از صفات برجستۀ تکنولوژی و

مدرنیزم حاصل از آن است .

یکی دیگر از صفات ابلیس اینست که انسان را از فقر آینده می ترساند و سپس بدنبال خودش می کشد .

و این ھم ویژه گی تکنولوژی و عصر مدرنیزم است .

یکی دیگر از صفات ابلیس ایجاد شتاب و حرص در بشر است که این دیگر بزرگترین صفت تکنولوژی است

که ذات سرعت وشتاب می باشد . و تکنولوژی یعنی تکنولوژی سرعت .

یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر ھوسبازی و تنوع پرستی است که تکنولوژی خدای ایجاد ھوس در بشر

است.

یکی دیگر از صفات ابلیس انکار امر خداست . و عصر تکنولوژی عصر کفر آشکار است و آدمھا ھر چه

تکنولوژی پرست ترند کافرترند .

یکی دیگر از صفات ابلیس به برده گی کشانیدن مرد به دست زن است و این ھم از ویژه گی تکنولوژیزم

است که شعار برابری زن و مرد و بلکه برتری زن میدھد .

یکی دیگر از صفات ابلیس در قرآن اینست که پاکی و پلیدی و حق و باطل را در نزد بشر مساوی می

سازد . و عصر تکنولوژیزم عصر برابری ھمۀ ارزشھای خوب و بد است . و خود تکنولوژی ھمان تکنولوژی

ھمسانسازی ھمۀ امور است .

یکی دیگر از صفات انسانھای شیطان پرست در قرآن اینست که بظاھر متحدند و به باطن قلوبشان از ھم

نفرت دارد . و این ویژه گی انسان تکنولوژیست و مدرن است : ھمه با ھم و منزجر از ھم !

یکی دیگر از صفات ابلیس در بشر ایجاد عداوت بین زن و شوھر است . و این از ویژه گی انسانھای

تکنولوژی پرست می باشد و جوامع پیشرفتۀ صنعتی که خانواده را منھدم کرده اند . تکنولوژی برابرسازی

زن و مرد باعث انھدام خانواده و نھایتاً انھدام تمدن بر روی زمین است .

بنابراین تکنولوژی شناسی عین ابلیس شناسی در قرآن است . پس تکنولوژی تجسد ابلیس در جھان

ماست . ھمانطور که ھمۀ صاحبان بزرگ پیشرفته ترین تکنولوژیھا ھمانا امپریالیست ھا و صھیونیست ھا

و آدمخواران و جھانخواران بین المللی ھستند وشیطان ھای بزرگ .

و دیگر از صفات ابلیس ایجاد بخل و سلطه گری و سروری و احساس کبر و برتری بر سائر مردم است که

این در رأس صفات امپریالیزم است که خدای تکنولوژی است که قصد رھبری بر کل جھان و بشریت را دارد

.

پس تکنولوژی ھمان دجال بزرگ عصر ماست و ھمۀ ویژه گیھای دجال در روایات مذھبی دربارۀ تکنولوژی

مصداق یافته است . ھمچون خر دجال که خری آھنین و غول پیکر است که از دھانش آتش و از مقعدش

دود خارج می شود . و این ماشین آلات و صنایع و قطار و ھواپیماھا و موشک ھاست یعنی خود تکنولوژی

.

آیا نه اینست ؟!

یک سئوال : آیا می شود در مسابقۀ تکنولوژی و رسیدن به تکنولوژیھای برتری که در نزد شیطان است

نجات یافت و به خدا رسید ؟

آیا از طریق دجال و شیطان می توان بر دجال و شیطان مسلط شد ؟

آیا به یاری شیطان می توان به خدا رسید ؟

پاسخ به این سئوال با علمای دینی و روحانیون و مراجع اعظم است !

پس پر واضح است که شیطان بزرگ آمریکا نیست بلکه تکنولوژی است و تکنولوژی پرستان و صاحبان

تکنولوژیھای برتر ھم لشکریان شیطان ھستند که البته آمریکا فرماندۀ کل قوای این لشکر است و ھر فرد

و جامعه و نظامی که به تکنولوژی پرستی مبتلا می شود به این لشکر ملحق شده و از جنود شیطان

است .

و اما برخی از ماسئوال می کنند که " خود شما ھم که از اینترنت و تکنولوژی برای پیام رسانی استفاده

می کنید . " پاسخ ما : برای پیام رسانی به اھالی دوزخ بایستی از جان گذشت و وارد دوزخ شد تا آنان را

از مکر شیطان باخبر کرد که : این دوزخ است نه بھشت!

پس این از ایثار ماست . و آنانکه این سئوال را طرح می کنند یا بسیار ساده اند یا بسیار شیطانی ! این

نبرد تن به تن ما باشیطان است و جنود شیطان !

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 176

دار تنهائی ( فلسفه دار)

۲۱۲ بازديد
دار تنهائی ( فلسفه دار)
 
غایت سیر الی الله تنھا شدن است و این آستانه رویاروئی با اوست و سکوی پروازبه آسمان است. آدم تا
تنھای تنھا نشود جداً و خالصانه طالب دوستی با او و شیدای دیدارش نمی شود. تنھائی ، دار دیدار با یار
است و لذا بایستی از خود بالا رفت ھمین حدود یک قد. و این جز به کمک یک دار ممکن نمی آید. ھر چند
که این دار بیش از دو متر قادر نیست فرد را بالا برد ولی این چوب دومتری از پائین دو متر است ولی از بالا
به آسمان می رسد و سقف آسمان را نیز می شکافد. این دو متر فاصله از خود تا خدا را به لحظه ای طی
می سازد. از آن بالا خدا به آسانی دیده می شود منتھی نه در بالا بلکه بر روی زمین . و البته کسی لایق
این دار می شود که اسرار حق را ھویدا کند زیرا فقط اینگونه است که تک و تنھا می شود و ھیکلش دار
دیدارش می گردد. و اما برای بالا رفتن از این دار بایستی حق خود را نیز آشکار کند . و اما حق او کمتر از
خود حق نیست. او خود حق است، حق یار !
 
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 96

انسان کامل در جهان مدرن

۹۲ بازديد

انسان کامل در جهان مدرن

انسان کامل در عرفان اسلامی ھمواره به لحاظ ماھیت باطنی و معنوی تعریف شده است و تقریباً ھیچ

نشان و آدرس بیرونی ندارد که انسان کامل اصولاً در جامعه به لحاظ اقتصادی و اجتماعی چگونه زیستی

دارد.

انسان کامل انسانی است که در ھستی نقد ، غنوده و آسوده و راضی است . انسان کامل مظھر احدیت

در میان مردم است پس یگانه و تک رو است . و نیز مظھر بی نیازی حق است بنابراین از منظر اقتصادی

انسانی کاملاً فقیر است . و از قلمرو بستگی ھای تاریخی و نژادی خارج است پس تنھاست. و بی نیاز از

آینده و آتیه پرستی است لذا پیرو ھیچ ایدئولوژی و حزب و گروه آرمانگرا نیست زیرا خودکفاست و راضی

به ھستی خویش است . و در مرحله آخر بی ھمتاست و لذا انگشت نما و یگانه و غیر قابل تقلید است

ھمانطور که تقلید ھیچ چیزی و کسی را ھم نمی کند. و در عین حال در قلمرو معرفت با کل جھان و

جھانیان در صلح است و با کسی جدالی ندارد و لذا در جمع است و منشأ صلح و محبت عامه میباشد

و حلال مشکلات و حامی ھر کسی که بخواھد از یوغ ستم و بندگی رھا شود.

بنابراین انسان کامل در جامعه مدرن مثل موجودی مابعد از تاریخ است که در تاریخ جامانده است و لذا

تاریخ را زیر نظر دارد و عواقب جامعه بشری و ھر حرکت اجتماعی را می بیند. و لذا در میان مردم به

لحاظی آدم بدشگونی تلقی می شود. انسان کامل بدلیل صفات مذکورش انسانی فوق علمی و ماورای

تکنولوژی و خارج از گود اقتصاد و سیاست ودموکراسی و ھنر و ایدئولوژیھاست . انسان کامل ھمان

انسان آرمانی است که واقع گردیده است.و لذا مورد بخل و انکار و عداوت عامه مردم نیز می باشد.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 87