حماقت

کتاب ها و سخنرانی های استاد علی اکبر خانجانی در باره همه موضوعات انسانی

بود و نبود

۱۹ بازديد

بود و نبود

5- هسته مرکزی تناقضات و تضادها و تردیدها و تذبذبهای اندیشه و روان بشری، منیت اوست یعنی آن حسی که در هر کسی القای خودیت می کند و او را من منحصر بفرد خویش می سازد و کانون اراده اوست. اراده ای که در ذاتش با خودش در تناقض و تضاد است. و لذا پیروی از چنین اراده ای جز بطالت و گمشدگی و نابودی عاقبتی ببار نمی آورد.

از کتاب بود و نبود

 

154- کتاب صوتی (1) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (2) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (3) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (4) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (5) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (6) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (7) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (8) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (9) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (10) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (11) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (12) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (13) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (14) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (15) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (16) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (17) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب صوتی (18) بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

154- کتاب بود نبود - ۱۳۹۲ (Emamieh ontology)

دانلود رایگان کتاب های صوتی و متنی استاد علی اکبر خانجانی در سایت :khanjany.com و nooreomid.net 

نشانی تلگرام: khodshenasi4@

 

 

حماقت و خود - فریبی در آخرالزمان

۵۰ بازديد
حماقت و خود - فریبی در آخرالزمان 
 
حماقت به عنوان خود - فریبی یک واقعه بغایت لطیف و حیرت آور و مالیخولیائی است و به مثابه آخرین تلاش ذاتی انسان برای ادامه زندگی در مراحلی است که حقیقت بیرحمانه رخ می نماید. بطور مثال یکی از مواقعی که اشد خود - فریبی ها بصورت یک جریان اجتماعی پدیدار می شود موقع بروز انقلابات است و یا وقوع فجایع طبیعی و یا ظهور یک انسان بر حق مثل پیامبر یا عارفی. در این مواقع خود - فریبی ( حماقت ) بصورت یک ناجی نامرئی به داد عوام می رسد تاادامه زندگی را ممکن سازد. ولی خطر که گذشت آن جادو از بین می رود و بالاخره سیمای واقعی حقیقت در مقابل نگاه مردم عریان می شود و مجبور به تصدیق شده و قابل پذیرش می شود. به همین دلیل اکثر مردم همواره مرده پرست و مرتجع هستند و این امری اجتناب ناپذیر می شود. ولی امروزه که عرصه آخرالزمان به معنای ظهور بلاوقفه حقیقت می باشد مردم مجالی برای خود - فریبی به سبک سنتی ندارند و لذا به داروها و مخدرات پناه می برند و نیز خودکشی ها و جنونها و جنایت ها رخ می نماید. و این بدان معناست که خود - فریبی مستمراً ناممکن تر می شود.
 
استاد علی اکبر خانجانی
 
کتاب شناخت شناسی ص ۵۹

احمق کیست؟

۵۶ بازديد

احمق کیست؟  

 

۸۴- احمق کسی است که شکایتی دارد. ولی احمق تر کسی است که شکایتی را باور می کند. و احمق تر از این کسی است که می خواهد به داد کسی برسد. و من همه این انواع و درجات حماقت را طی کردم و به کمال حماقت رسیدم و از آنجا بر حماقت خویش بیدار شدم و از حماقت رهیدم.

 

استاد علی اکبر خانجانی

کتاب" هستی بایستی"

راز پختگی و حماقت

۸۹ بازديد
راز پختگی و حماقت
 
آموزش ناپذیری و تنبلی فکری و قشری گری محصول دنیاپرستی و عیاشی و عجولی در رسیدن به
نفع سریع است و نیز حاصل بی مسئولیتی در قبال اعمال و سرنوشت خویش. مجموعه این علل در
یک کلمه ھمانا کبر و غرور حاد است که در فرد چنان نھادینه شده که گوئی ذاتی و غیر قابل علاج
می باشد . این خود پرستی دمدمی و بی ریشه جبراً فرد را بسوی ستم بری و برده گی و رعیت
شدن می کشاند تا بتواند ناکامیھا و مخاطرات اعمال خود را به آدمی مقتدر محول نموده و توجیه
نماید. ھمه این ویژه گی ھا به بیان دیگر برخاسته از ترس شدید و فقدان اتکاء به نفس میباشد که
چه بسا ریشه در تربیت خانواده گی دارد و علل سیاسی در جامعه نیز می تواند آنرا تقویت و توجیه
کند.
یکی دیگر از گریزگاه این آدمھا پناه بردن به گرایشات ماورای طبیعی و درویشی و مخدرات است که
ناتوانی فرد در زندگی دنیا را برایش تقدیس می کند و لذا این گرایشات تماماً بر اساس خرافات و خود
فریبی و خود تخدیری شکل می گیرد. این برده گی حاصل از بی مسئولیتی و بولھوسی گاه لباس
مریدی و اخلاص می پوشد و فرد در ھمه روابطش بخصوص در زناشوئی دعوی عشق و ایثار می
کند تا بیانگر مقدسی از بی اراده گی و مسئولیت گریزی باشد.
آنچه که انسان را متفکّر و عمیق می سازد میزان قبول مسئولیتش نسبت به زندگی و اعمال و
سرنوشت خودش می باشد و این ھمان میزان دین داری و تعھد در قبال وجدان و خداوند است.
بنابراین ھرگز نمی توان آدم نماز خوان پخمه و ابله و ستم بر را فردی مؤمن دانست. چنین کسی اگر
با یک مراد عرفانی ھم روبرو شود اموراتش ھرگز از مسائل پائین تنه فراتر نمیرود آنھم در سطحی
ترین مراحل غریزی. پخمگی و ستم بری عذاب بولھوسی و مسئولیت گریزی است.
 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 105

فلسفه ترحم

۸۵ بازديد

فلسفه ترحم

ترحم بمعنای رحم نمائی است به آدمھای بیرحم. و لذا ماھیتی ریائی دارد. ترحم به حماقت موجب

استمرار و رشد آن است. ترحم به شقاوت موجب تبلیغ و رونق آن است. ترحم به ضعف و انحطاط

موجب ترویج بدبختی و تشویق ناتوانی است. حتی ترحم به بیماری موجب تعمیق و استمرار مرض

در فرد بیمار می شود. متاسفانه فرھنگ ترحم به زشتی و حقارت و پلیدی و جھل در جامعه ما از

ریشه ای عمیق برخوردار است و بخشی از علل انحطاط و رشد تاریخی شرارت و حقارت و شقاوت

است که از زمینه ھای تاریخی نفاق فرھنگی و اخلاق می باشد. بزرگترین رحم به آدم بیرحم ھمانا

بیرحمی کردن به اوست.

ترحم جز به کودکان و پیران علیل و برخی آدمھای رنجور و از پا افتاده، موجب رشد و تشویق انحطاط

است. آنکه مستحق ترحم باشد ھرگز طلب ترحم نمی کند.

معمولاً آدمھای فریبکار و رذل و شقی دارای ھویتی رقت انگیزند و این ھمان ابزار شیطانی آنان در

جھت تداوم پلیدیھایشان می باشد که بصورت موش مرده گی و نه نه غریبم و زار زدن خود نمائی می

کند. اینان ھرگاه که کمر راست کنند جز به پلیدی خود ادامه نمی دھند. بھترین راه یاری رسانیدن به

این آدمھا،طرد و اظھار نفرت از آنھاست. کسی که رحم و محبت نمیکند در واقع آنرا خوار می شمرد

و لذا محبت به چنین کسی برای او عین خوار کردن است و لذا کینه می ورزد. پلیدی و فسق و

شقاوت و بیرحمی در لباس موش مردگی و مظلوم نمائی بھترین روش شیطان در ترویج و استمرار

شرارت پنھان در زیر پوست جامعه است. ترحم به تجاھل و تمارض و مظلوم نمائی بزرگترین نقطه

ضعف فرھنگ ما ایرانیان است که جز بواسطه معرفت بر ھویت این فرھنگ امکان فائق آمدن بر آن

نیست. ترحم به آدم بیرحم،بیرحمی به رحمت است. محبت به آدم بی محبت، بی محبتی به محبت

است. بیرحمی به آدم بیرحم موجب بیداریش می شود.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 113