دزدان عرفان درمانی
« آنکس که خواست عارف شود نشد » علی (ع)
در انتقال عرفان درمانی و تلاش برای اشاعه حکمت توحیدی در زندگی عملی و جستجو برای یافتن
مشتاقان این علم نو مواجه با کسانی شدیم که ھمچون دزدانی بودند که به کاه دان زدند و جز رسوائی
و عداوت نصیبشان نشد . آنانکه پنداشتند معارف الھی ھمچون فوت و فن ھای دنیوی است که ھر کس
آنرا بیابد می تواند به مقاصد شوم خود نائل آید و مردمان را بندۀ عظمت این معارف خود سازد و از دین و
عرفان دزدیده شدۀ خود دامی برای دنیائی شیطانی خود بسازد . بسیاری از آنھا تا مدتھا تظاھر به دین و
معرفت و عفّت نمودند تا به گمان خود ما را بفریبند و اسرار کار ما را بربایند ما ھم با نیک بینی آنھا را
پذیرفتیم .برخی از این دزدان از جماعت پزشکان ورشکسته مدرن بودند که به گمان خود به نزد ما آمدند تا
به راز و رمز کار درمانی ما و جاذبه کلام ما در قلوب مردم آگاه شوند و آنگاه این فوت و فن را بدزدندو به
احیای دکان ورشکسته پزشکی خود بپردازند و نیز ھویت رسوا و مفتضح خود را با نقاب عرفان ، بپوشانند
و در پس پرده معارف عرفانی به فسق و فجور و غارت مردم مشغول شوند . ما نیز با توکل به خداوند مانع
کارشان نشدیم و یاریشان دادیم تا شاید بخود آیند و از درب صدق و حق جوئی وارد شوند .
برخی از دزدان مقادیری از آثار ما را دزدیدند دکانی بر افراشتند و کوسی انالحق زدند و بساط ارشاد
گستردند و کرامتھای تاتری نمودند . برخی دگر به تقلید روشھای درمانی ما پرداختند و برخی ھم میمون
وار به تبعیت از اطوار ما ھمت کردند و ...... ولی ھمگی بسرعت رسوا شدند و لذا نھایتا به انکار حقایق و
معارف توحیدی و عرفان درمانی پرداختند و ھمچنین برای توجیه رسوائی و نفاق و دزدی ناکام خود ، ما را
متھم ساختند تا ھمتای خود ساخته باشند . برای ھه آنھا از درگاه حق طلب مغفرت می کنیم .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 19
حکمت جاوید ( تعلیم و تربیت )
تقلید ، دزدی اعمال دیگران است .
تعلیم اجباری مولّد جباّریت است .
شعار،شعور دزدی است .
علم بی ایمان، فساد را توجیه می کند .
علم حقیقی ھرگز بفروش نمیرسد و بلکه انفاق می شود .
ھیچکس خودش را تربیت نکرده است .
کسی که ربّی نداشته باشد نمی تواند مربّی باشد.
بمیزانی که اطاعت می کنی اطاعت می شوی.
اطاعت که از محبّت نباشد موجب عداوت است .
علمی که به خودشناسی نرسد به خود فروشی می رسد.
آنکه خود را بی نیاز از مربّی می داند تربیت نمی داند.
تربیت شدن با محبّت شدن است .
ھیچکس فرزندش را تربیت نمی کند .
مرد را مرادی تربیت می کند و زن را شوھرش.
زن با تربیت مرید شوھر است .
تربیت نمودن نظر بر ذات کردن است .
غایت تربیت دوست داشتن منکر خویش است .